مــنـــــــــــــــحـــــــــــو ر
منحور؛ یعنی حسین
یعنی آن چه زینب نظاره گر بود .
بریده شده از گلو، به یک ضربت، یعنی منحور؛ یعنی حسین
یعنی روضهی حسین، از زبان مادرش زهرا .
منحور؛ یعنی حسین
یعنی آن چه زینب نظاره گر بود .
بریده شده از گلو، به یک ضربت، یعنی منحور؛ یعنی حسین
یعنی روضهی حسین، از زبان مادرش زهرا .
امام حسین (عليه السلام :ای پسر آدم همانا تو مانند روزگاری ، هر روزی که بر تو بگذرد قسمتی از عمرت کاسته و کم میگردد. ( ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 98)
امام حسین (عليه السلام :هرکس زبانش راستگو باشد کردارش پاکیزه باشد و هرکس نیت خیر داشته باشد روزیش فراوان گردد و هرکس با زن و بچه اش خوشرفتار باشد عمرش طولانی شود. ( ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 323)
امام حسین (عليه السلام : فقیران و تهی دستان مومنان چهل سال زودتر از ثروتمندان وارد بهشت میشوند ، امام (عليه السلام) برای درک بیشتر این موضوع مثالی را هم بیان فرمودند : مانند دو کشتی که از گمرک می گذرند ، مامور وصول گمرک به آن دو کشتی نگاه میکند و یکی از آنها را پر از بار می بیند و دستور می دهد آنرا نگه دارید. ( ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 370 )
امام حسین (عليه السلام : ایمان بنده مومن کامل نمیشود مگر اینکه در او چهار خصلت باشد : 1.اخلاقش نیکو باشد ، 2.بخشنده باشد ، 3 . از گفتن حرفهای زیادی خودداری کند ، 4.زیادی مالش را انفاق کند. ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 454 (
امام حسین (عليه السلام : در حال رفتن به کربلا فرمودند : من مرگ را نمی بینم جز سعادت ، و زندگی با ستمگران را نمی بینم مگر ستوه و بی قراری. ( تحف العقول صفحه 176)
امام حسین (عليه السلام) در حال رفتن به کربلا فرمود : این دنیا تغییر کرده و منفور شده است ، خوبیهایش رفته ، و باقی نمانده از دنیا مگر ته مانده ای همچون کاسه ای که در ته آن مختصری بماند.مختصر زندگی بی ارزشی همچون چراگاه خطرناک ، مگر شما مشاهده نمی کنید که به حق عمل نمی کنند و از باطل گریزان نیستند ، باید مومن دل به دیدار پروردگار خود ببندد در حالی که طالب حق است.من مرگ را جز حیات و زندگی نمی بینم و زنده ماندن با ستمگران را جز بدبختی ، مردم بنده دنیایند و دین بر سر زبانهای آنها آویزان است آن را می چرخانند بر محور زندگی خود ، وقتی به وسیله بلا آزمایش شدند دین داران کم خواهند بود ( دین لقلقه زبانشان است و در مواقع آزمایش الهی دین ندارند ). بحارالانوار جلد 2 صفحه 109)
امام حسین (عليه السلام : امام (عليه السلام) به مردی که غیبت شخصی را در نزد آنجناب می کرد فرمود : از این کار خودداری کن ، غیبت و بدگویی پشت سر دیگران ، خوراک سگهای جهنم است. ( بحارالانوارجلد 2 صفحه 109 (
امام حسین (عليه السلام : گروهی خدا را می پرستند به جهت آرزوی بهشت ، این عبادت تاجران است ، گروهی خدا را میپرستند از ترس جهنم ، این عبادت بردگان است ، گروهی خدا را میپرستند به شکرانه نعمتهایش ، این عبادت آزادمردان است و این بهترین عبادت است. بحارالانوار جلد 2 صفحه 110)
امام حسین (عليه السلام :عقل کامل نمی شود ، مگر به پیروی حق. ( بحارالانوار جلد 2 صفحه 116)
امام حسین (عليه السلام :درس دادن علم موجب پیدا شدن معرفت میشود و طول تجربه عقل را افزایش می دهد ، شرافت تقوی است ، و قناعت آسایش بدنهاست ، هرکه تو را دوست داشته باشد ( از کار ناپسند ) تو را باز میدارد ، و هرکه با تو دشمن باشد فریبت می دهد ( و به گناه تشویقت میکند ) بحارالانوار جلد 2 صفحه 117)
امام حسین (عليه السلام : به ابن عباس فرمود : درباره چیزی که به تو مربوط نیست سخن مگو ، زیرا می ترسم به گناه دچار شوی ، درباره چیزی که مربوط به تو است نیز صحبت مکن ، مگر بدانی جای صحبت کردن است ، بسا از گویندگان که به حق سخن گفته اند ولی سرزنش شده اند. با دو کس بحث و جدال مکن ، شخص حلیم ، و شخص نادان . حلیم تو را عصبانی میکند و نادان اذیتت میکند ، در پشت سر برادر مومن خود همان چیزی بگو که دوست داری او پشت سر تو بگوید. چنان عمل کن همانند کسی که میداند از جرائمش بازخواستش میکنند و پاداش کارهای نیکش را میدهند. بحارالانوارجلد 2 صفحه 116)
امام حسین (عليه السلام : مردی از اهالی کوفه در ضمن نامه ای به حضرت امام حسین (عليه السلام) نوشت : مولای من بفرمایید خیر دنیا و آخرت چیست ؟ حضرت حسین (عليه السلام) در جواب او نوشت : بسم الله الرحمن الرحیم ، هرکس جویای رضای خدا باشد ( مردم با او خشمگین میشوند ) و خداوند به جای مردم کارهای او را اصلاح میکند ، و هرکه جویای رضای مردم باشد و ( با به خشم آوردن خدا ) خداوند او را به مردم واگذار میکند. ( و مردم او را وا می گذارند ). بحارالانوار جلد 2 صفحه 115)
امام حسین (عليه السلام : مردی به خدمت امام حسین (عليه السلام) رسید و گفت : من شخصی گناهکار هستم که نمی توانم خود را از معصیت نگه دارم ، مرا پند و اندرزی بده ، حضرت حسین (عليه السلام) فرمود : پنج کار را انجام مده بعد هر گناهی مایلی بکن : 1.از رزق و روزی خدا نخور هر گناهی مایلی بکن2 .از ولایت خدا خارج شو هر گناهی می خواهی بکن . 3.جایی را پیدا کن که خدا ترا نبیند هرچه می خواهی بکن . 4 . وقتی ملک الموت برای گرفتن جانت ( قبض روحت ) آمد جلوگیری از او بکن . 5 . وقتی مالک دوزخ تو را داخل جهنم کرد داخل نشو هرگناهی مایلی انجام ده. ( بحارالانوارجلد 2 صفحه 115 (
امام حسین (عليه السلام : بپرهیز از اینکه کاری انجام دهی که مجبور شوی عذر خواهی کنی از آن ، زیرا مومن خطا نمی کند تا معذرت بخواهد ، اما منافق پیوسته هر روز خطا میکند و معذرت میخواهد). بحارالانوار جلد 2 صفحه112 )
امام حسین (عليه السلام :سلام کردن هفتاد ثواب دارد که شصت و نه ثواب آن متعلق به کسی است که سلام میکند و یک ثواب متعلق به کسی است که جواب سلام را میدهد. (بحارالانوار جلد 2 صفحه 112)
امام حسین (عليه السلام :بخیل کسی است که از سلام کردن بخل ورزد. ( تحف العقول صفحه 253)
از آن جایی که شیعیان و پیراوان اهل بیت علیهم السلام به امامت حسین بن علی علیهما السلام و معجزات و کرامات آن بزرگوار یقین دارند و از جانب دیگر ، طرف ما کسانی هستند که نمی خواهند ولایت فرزند رسول خدا را بپذیرند و به جای پیروی از ثقلین ، دنبال رو دشمنان اهل بیت هستند ، ما سعی می کنیم این معجزات و کرامات را فقط از معتبرترین کتاب ها و از قول برترین عالمان و دانشمندان آن ها نقل و ثابت کنیم تا حجت و برهان بر همه حقیقت جویان تمام شده و راه انکاری باقی نماند .
۱. برخورد ستارگان آسمان با یکدیگر :
عن عیسى بن الحارث الکندی ، قال : لما قتل الحسین مکثنا سبعه أیام إذا صلینا فنظرنا إلى الشمس على أطراف الحیطان کأنها الملاحف المعصفره ، ونظرنا إلى الکواکب یضرب بعضها بعضا
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۲ – ۴۳۳ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۵ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۷ .
عیسى بن حارث کندى می گوید : هنگامی حسین بن على (علیه السلام) را شهید کردند ، تا هفت روز ، هر گاه که نماز عصر را می خواندیم می دیدیم آفتابی که بر دیوارهاى خانه ها می تابید به قدری قرمز بود که گویا چادر های سرخ است که بر آن کشیده اند ، و می دیدیم که برخی از ستارگان همدیگر را می زدند (با یکدیگر برخورد می کردند) .
۲ . آسمان خون گریه کرد :
عَنْ نَضْرَهَ الْأَزْدِیَّهِ قَالَتْ : لَمَّا أَنْ قُتِلَ الْحُسَیْنُ بن علی (علیهما السلام) مَطَرَتِ السَّمَاءُ دَماً فَأَصْبَحْتُ وَ کُلُّ شَیْءٍ لَنَا مَلْآنُ دَما .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۳ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ ، ۳۱۳و الثقات ، ابن حبان ، ج ۵ ، ص ۴۸۷ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۷ – ۲۲۸ .
نضره ازدیه گوید : هنگامى که حسین بن علی (علیهما السّلام) شهید شدند ، آسمان خون بارید و ما همچنان می دیدیم که تمام اشیاء و اسباب ما مملو از خون است .
جعفر بن سلیمان قال حدثنی خالتی أم سالم قالت لما قتل الحسین بن علی مطرنا مطرا کالدم على البیوت والجدر قال وبلغنی أنه کان بخراسان والشام والکوفه .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۳ – ۴۳۴ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ – ۳۱۳ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۶ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۸ – ۲۲۹ .
جعفر بن سلیمان ، روایت کرده که خالهام ، ام سالم ، گفت : هنگامى که امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید ، بارانی همانند خون بر دیوارها و خانه ها می بارید . و گفت : به من خبر داند که همین باران خون ، در خراسان ، شام و کوفه نیز باریده است .
۳ . اشک ریختن آسمان :
عن ابن سیرین قال لم تبک السماء على أحد بعد یحیى بن زکریا إلا على الحسین بن علی .
سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۵ – ۲۲۶ .
ابن سیرین گفت : آسمان برای هیچ کسی جز یحیی بن زکریا و حسین بن علی (علیهم السلام) گریه نکرده است .
۴ . تاریک شدن دنیا:
حدثنا خلف بن خلیفه ، عن أبیه ، قال : لما قتل الحسین اسودت السماء ، وظهرت الکواکب نهارا حتى رأیت الجوزاء عند العصر وسقط التراب الأحمر .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۱ – ۴۳۲ و تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۶ .
خلف بن خلیفه از پدرش نقل می کند که گفت : زمانی که امام حسین (علیه السلام) به شهادت رسید ، آن قدر آسمان تاریک شد که هنگام ظهر ستاره های آسمان ظاهر شدند ؛ تا جائی که ستاره جوزا در عصر دیده شده و خاک سرخ از آسمان فرو ریخت .
وقال : وقال علی بن مسهر ، عن جدته : لما قتل الحسین کنت جاریه شابه ، فمکثت السماء بضعه أیام بلیالیهن کأنها علقه .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۲ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۶ .
علی بن مسهر از جده اش نقل می کند که می گفت: هنگامی که امام حسین به شهادت رسید من دختری نوجوان بودم، آسمان چند شبانه روز درنگ نمود که گویا لخته خون بود .
۵ . سرخ شدن آسمان :
وقال علی بن محمد المدائنی ، عن علی بن مدرک ، عن جده الأسود بن قیس : احمرت آفاق السماء بعد قتل الحسین بسته أشهر ، نرى ذلک فی آفاق السماء کأنها الدم . قال : فحدثت بذلک شریکا ، فقال لی : ما أنت من الأسود ؟ ، قلت : هو جدی أبو أمی قال : أم والله إن کان لصدوق الحدیث ، عظیم الأمانه ، مکرما للضیف .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۲ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۵ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۷ .
علی بن مدرک از پدر بزرگش اسود بن قیس نقل می کند که گفت : پهنه آسمان پس از شهادت امام حسین به مدت شش ماه سرخرنگ شده بود که ما آن را شبیه خون در آسمان مشاهده می کردیم ، علی بن محمد مدائنی از وی سؤال کرد : چه نسبتی با اسود داری ؟ گفت : او جد مادری من است گفت : به خدا سوگند که او راستگو وامانتداری بزرگ ومیهمان نواز بود .
وقال عباس بن محمد الدوری ، عن یحیى بن معین : حدثنا جریر ، عن یزید بن أبی زیاد ، قال : قتل الحسین ولی أربع عشره سنه ، وصار الورس الذی کان فی عسکرهم رمادا واحمرت آفاق السماء ونحروا ناقه فی عسکرهم فکانوا یرون فی لحمها النیران .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۴ – ۴۳۵ و تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۳ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۵ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۰.
یزید بن ابی زیاد می گوید: من چهارده ساله بودم که حسین بن علی به شهادت رسید گیاه ورس در بین لشکر به خاکستر تبدیل شد و پهنه آسمان قرمز رنگ شد شتری را لشکریان ذبح کردند آتش از گوشتش زبانه می کشید .
عن هشام عن محمد قال تعلم هذه الحمره فی الأفق مم هو فقال من یوم قتل الحسین بن علی .
سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۲ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۵ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۸ .
هشام از محمد نقل می کند که گفت : می دانی سرخی افق از چه زمانی بوده ؟ از روزی که حسین بن علی به شهادت رسید این سرخی در افق دیده شد .
۶ . دیوار دار الإماره خون گریه کرد :
حدثنی أبو یحیى مهدی بن میمون قال : سمعت مروان مولى هند بنت المهلب ، قال : حدثنی بواب عبید الله بن زیاد أنه لما جئ برأس الحسین فوضع بین یدیه ، رأیت حیطان دار الاماره تسایل دما .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۳ – ۴۳۴ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۹
هنگامى که سر مبارک امام حسین علیه السلام را در برابر ابن زیاد نهادند ، دیدم که از دیوارهاى دارالاماره خون جارى مىگشت .
۷ . گرفتن خورشید :
عَن أَبُو قَبِیلٍ لَمَّا قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ (علیه السلام) کُسِفَتِ الشَّمْسُ کَسْفَهً بَدَتِ الْکَوَاکِبُ نِصْفَ النَّهَارِ حَتَّى ظَنَنَّا أَنَّهَا هِی .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۳ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۸ و تلخیص الحبیر ، ابن حجر ، ج ۵ ، ص ۸۴ و السنن الکبرى ، البیهقی ، ج ۳ ، ص ۳۳۷ .
هنگامى که امام حسین علیه السلام به شهادت رسید، خورشید گرفت و آن قدر تاریک شد که هنگام ظهر ستارههاى آسمان ظاهر گردیدند . از این اتفاق چنین پنداشتم که قیامت برپا شده است !
۸ . جاری شدن خون تازه از زیر سنگ ها :
وقال ( یعقوب بن سفیان ثنا سلیمان ابن حرب ثنا حماد بن زید عن معمر قال َ أَوَّلُ مَا عُرِفَ الزُّهْرِیُّ تَکَلَّمَ فِی مَجْلِسِ الْوَلِیدِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ فَقَالَ الْوَلِیدُ أَیُّکُمْ یَعْلَمُ مَا فَعَلَتْ أَحْجَارُ بَیْتِ الْمَقْدِسِ یَوْمَ قُتِلَ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ فَقَالَ الزُّهْرِیُّ بَلَغَنِی أَنَّهُ لَمْ یُقْلَبْ حجرا إِلَّا وَ تَحْتَهُ دَمٌ عَبِیط .
تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۴و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۴ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۶ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۹ .
ابو بکر بیهقى از معروف روایت کرده که ولید بن عبد الملک از زهرى پرسید سنگهاى بیت المقدس در روز کشته شدن حسین بن على چه حالتى به خود گرفتند ، زهرى گفت : به من خبر دادند که در روز شهادت حسین بن علی هر سنگى را که از زمین بر می داشتند در زیر او خون تازه می دیدند .
عَنْ أُمِّ حَیَّانَ قَالَتْ یَوْمَ قُتِلَ الْحُسَیْنُ أَظْلَمَتْ عَلَیْنَا ثَلَاثاً وَ لَمْ یَمَسَّ أَحَدٌ مِنْ زَعْفَرَانِهِمْ شَیْئاً فَجَعَلَهُ عَلَى وَجْهِهِ إِلَّا احْتَرَقَ وَ لَمْ یُقَلَّبْ حَجَرٌ بِبَیْتِ الْمَقْدِسِ إِلَّا أَصْیب تَحْتَهُ دَماً عَبِیطا
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۴ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۹ و …
از ام حیان نقل است که گفت : روز شهادت حسین اسمان سه شبانه روز تاریک شد وهر کس دست به زعفران می زد دستش می سوخت و زیر هر سنگی در بیت المقدس خون دیده می شد.
محمد بن عمر بن علی عن أبیه قال أرسل عبد الملک إلى ابن رأس الجالوت فقال هل کان فی قتل الحسین علامه قال ابن رأس الجالوت ما کشف یومئذ حجر إلا وجد تحته دم عبیط .
تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۶ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۲۹ – ۲۳۰
عبد الملک شخصی را نزد پسر راس الجالوت فرستاد تا از وی بپرسد که آیا نشانه ای از کشته شدن حسین درعالم دیده شده است یا نه ، او در پاسخ گفت : هیچ سنگی از زمین بر داشته نشد مگر اینکه خون تازه دیده می شد .
۹ . خاکستر شدن گیاه ورس (اسپرک) :
وقال ( ابن معین حدثنا جریر ثنا یزید بن أبی زیاد قال قتل الحسین ولی أربع عشره سنه وصار الورس الذی فی عسکرهم رمادا .
تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۴ – ۴۳۵و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۳ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۵ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۰ .
یزید بن ابی زیاد می گوید : من چهارده ساله بودم که حسین بن علی به شهادت رسید گیاه ورس در بین لشکر به خاکستر تبدیل شد .
وقال ( الحمیدی عن أبن عیینه عن جدته أم أبیه قالت لقد رأیت الورس عاد رمادا ولقد رأیت اللحم کأن فیه النار حین قتل الحسین .
تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۵و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۳ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۶ .
ابن عیینه از مادر بزرگ پدری اش نقل می کند که گفت : هنگام شهادت حسین گیاه ورس را دیدم که تبدیل به خاکستر شد و در گوشتها آتش می دیدم .
وقال محمد بن المنذر البغدادی ، عن سفیان بن عیینه : حدثتنی جدتی أم عیینه : أن حمالا کان یحمل ورسا فهوى قتل الحسین ، فصار ورسه رمادا .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۵ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۱ .
ام عیینه می گوید : شخصی در حال حمل گیاه ورس بود به ذهنش افتاد که برای جنگ باحسین او هم شرکت کند که ناگهان گیاه تبدیل به خاکستر شد .
أخبرنا أبو محمد السلمی أنا أبو بکر الخطیب وأخبرنا أبو القاسم بن السمرقندی أنا أبو بکر قالا أنا أبو الحسین أنا عبد الله نا یعقوب نا أبو نعیم نا عقبه بن أبی حفصه السلولی عن أبیه قال إن کان الورس من ورس الحسین یقال به هکذا فیصیر رمادا .
تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۰ – ۲۳۱ .
ورس : همان اسپرک است که گیاهى است شبیه به کنجد با برگ هاى سبز رنگ که از رنگ آن براى رنگ کردن لباس ها استفاده مىشود و در یمن زیاد مىروید و لباس ورسى ، لباس سرخ رنگ را گویند.
۱0 . تلخ شدن گوشت شتر غنیمت گرفته شده از امام :
عَنْ جَمِیلِ بْنِ مُرَّهَ قَالَ أَصَابُوا إِبِلًا فِی عَسْکَرِ الْحُسَیْنِ (علیه السلام) یَوْمَ قُتِلَ فَنَحَرُوهَا وَ طَبَخُوهَا قَالَ فَصَارَتْ مِثْلَ الْعَلْقَمِ فَمَا اسْتَطَاعُوا أَنْ یُسِیغُوا مِنْهَا شَیْئا .
تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۶ و تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۵ – ۴۳۶و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۶ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۱.
جمیل بن مره گوید : شترى از لشکرگاه حسین بن علی را در روز شهادت او غارت گرفتند ، و سپس او را نحر کرده و طبخ نمودند ، راوى گوید : گوشت او آن چنان تلخ شد که آنان نتوانستند از آن گوشت استفاده کنند .
۱1 . دیده شدن آتش درگوشت شتر غنیمت گرفته شده :
وقال محمد بن عبد الله الحضرمی : حدثنا أحمد بن یحیى الصوفی ، قال : حدثنا أبو غسان ، قال : حدثنا ، أبو نمیر عم الحسن ابن شعیب ، عن أبی حمید الطحان ، قال : کنت فی خزاعه فجاؤوا بشئ من ترکه الحسین فقیل لهم : ننحر أو نبیع فنقسم ؟ قالوا : انحروا ، قال : فجعل على جفنه فلما وضعت فارت نارا .
تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۵ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۱ .
از حمید طحان روایت شده است که در قبیله خزاعه بودم، از جمله چیزهائى که از امام حسین علیه السلام چپاول شده بود و به آن قبیله آورده بودند، یک شتر بود. مردم آن قبیله گفتند : این شتر را نحر کنیم و یا معامله نمائیم ؟ کسى که شتر را آورده بود گفت : مىخواهم آن را نحر کنید .
حمیدگفت : سپر را براى نحر کردن آن حیوان آماده ساختم ، همین که شتر را خوابانیده و سپر را به زمین گذاشتم و آماده کشتن آن بودیم، ناگهان آتشى از آن سپر مانند آب فوران کرد !
وقال ( ابن معین حدثنا جریر ثنا زَیْدِ بْنِ أَبِی الزِّنَادِ قَالَ قُتِلَ الْحُسَیْنُ وَ لِی أَرْبَعَ عَشْرَهَ سَنَهً وَ صَارَ الْوَرْسُ رَمَاداً الَّذِی کَانَ فِی عَسْکَرِهِمْ وَ احْمَرَّتْ آفَاقُ السَّمَاءِ وَ نَحَرُوا نَاقَهً فِی عَسْکَرِهِمْ فَکَانُوا یَرَوْنَ فِی لَحْمِهَا النِّیرَان .
تهذیب التهذیب ، ابن حجر ، ج ۲ ، ص ۳۰۵ و تهذیب الکمال ، المزی ، ج ۶ ، ص ۴۳۴ – ۴۳۵و سیر أعلام النبلاء ، الذهبی ، ج ۳ ، ص ۳۱۳ و تاریخ الإسلام ، الذهبی ، ج ۵ ، ص ۱۵ و تاریخ مدینه دمشق ، ابن عساکر ، ج ۱۴ ، ص ۲۳۰ .
ابن معین از جریر از یزید بن زیاد روایت مىکند که او گفت : سالى که امام حسین علیه السلام به شهادت نائل آمد ، من چهارده سال داشتم ( و همان روزها شنیدم که آثارى در پى شهادت آن حضرت در لشکر مخالفان ظاهر گردیده ، از جمله آن که) گیاهان ورس در لشکرگاه آنها خاکستر شد ، و آسمان سرخگون گردید ، و در لشکرگاه شترى را نحر کردند ولى مثل این بود که آتش در آن نهاده بودند !
ویژگى های انقلاب حسین، (علیهالسلام)
هیچ حماسه انسانى در گذشته و حال به اندازه حماسه شهادت حسین، علیه السلام، در کربلا مورد تحسین و توجه عاطفى قرار نگرفته و جنبه آموزشى نداشته است. این حماسه به عنوان یک رویداد عاطفى و احساسى نقطه عطف مؤثرى در روند عقاید اسلامى شده است. حماسهاى که اگر نبود اسلام نه تنها نمىتوانستبه عنوان یک عقیده ریشه دار و ایمان محکم در باطن مسلمانان جایگیر شود; بلکه در حد یک مذهب کم فروغ و ضعیف در میان انسانها معرفى مىشد.
قیام حسین بن على، علیه السلام، زلزلهاى شگرف بود که توانست پایه هاى امت اسلامى را تا دورترین نقطهها به لرزه درآورد، چشمها را بگشاید و وجدانها را علیه هیمنه و اقتدار دروغ و شر ستم پیشگان بیدار کند، همانان که در صددند ظلم و ستم را در اعماق جان انسانها مستولى کنند و ارزشهاى دینى را با عناوین پوشالى از بین ببرند و با تباه کردن حقوق دینداران، انوار ذاتى و جوهرى جذابیت دین را خاموش کنند.
حماسه حسینى، انقلاب به تمام معنى کلمه بود چیزى که به هیچ وجه قابل قیاس با دیگر انقلابها نیست، چرا که عظمت آن فراتر از معناى محدود واژگان و بزرگتر از معیارهاى قابل قیاس بشرى است. انقلابى است که به درجاتى بالاتر از حماسه ارتقاء یافت و این حقیقتى است که براى شکل گیرى حماسهها معمولا انسانها فدا می شوند اما در آفرینش این حماسه نه انسانهاى معمولى که خاندان و اهل بیت پیامبر شرکت داشتند.
عاشورا قیامى است که هدفش حفظ کیان امت محمد، صلى الله علیه وآله، و مصون داشتن عقاید مسلمانان و حمایت از سنت مقدس رسول اکرم و دور ساختن دست متجاسران از آن است.
باید گفت آن کس که انقلاب حسینى را به عنوان حماسه بپذیرد بزرگتر از آن نمی یابد; زیرا حماسه ها و انقلابهایى که جهت حرکت تاریخ و امتها را تغییر دادهاند به سبت بزرگى اهداف و امکان تبدیل شدنشان به یک عقیده و یا اصل اعتقادى براى گروه یا گروههایى قابل سنجش اند. با این معیار، انقلاب حسین، علیهالسلام، از زمان پیدایش تا ابدالآباد در نوع خود هم اولین انقلاب تاریخ و هم بی نظیرترین انقلابها در تاریخ انسانیت است به عبارت دیگر این انقلاب تا جهان باقى است و نوع انسان زنده است جاودانه خواهد ماند چرا که شکل گیرى آن به خاطر انسان بوده است.
اگر مى گوییم انقلاب حسینى «نخستین» انقلاب است از آنروست که در چارچوب وقایع جهان اسلام و در تاریخ ادیان آسمانى نخستین انقلابى است که بر مبناى اصول و ارزشهاى عقیدتى به وقوع پیوسته است.
اگر مى گوییم «پیشتاز» است از اینروست که نه تنها زمینه را براى روح انقلابى آماده کرده، بلکه خود یک انقلاب روحى است که دلهاى مسلمانان را شیفته و بیقرار خود ساخته و معنى بزرگ منشى و پایمردى انسان مؤمن را در برابر فتنه گرانى که به نام دین رگه هاى شرک و بیهودگى را در پیکره عقاید اسلامى تزریق مى کنند; یادآور شده است.
انقلاب حسینى، دعوت آشکارى بود براى زدودن این رگه ها و تخریب پایه هاى گمراهى و ایستادگى در برابر اهداف کسانى که از صراط مستقیم شریعت منحرف شده و با آبروى شریعت و دین بازى مى کردند همانان که بر سر کیان آئین نوظهور اسلام قمار کردند تا بتوانند آن را پیش از رشد و بالندگى به خاک بسپارند.
اگر مى گوییم «یگانه» است از اینروست که با تسخیر وجدانهاى مسلمین تاثیرات عقیدتى محکمى بر جاى گذاشت. درست در زمانى که پایه هاى حکومت حکام اسلامى و حکومت گران بنام دین به واسطه اعمالشان نیازمند وارد آمدن شوک و ضربه اى کارى بود; قیام شهادت طلبانه حسین، علیه السلام، همان ضربه کارى بود که تاثیرى برق آسا در آن دوران و دورانهاى بعد گذاشت. صاعقه اى بود که چشمهاى عشق و محبت را در وجدانهاى بیدار نسل هاى بعد جارى خواهد کرد.
و بالاخره اگر مى گوییم انقلاب عاشورا انقلابى «جاودانه» است از اینروست که یک انقلاب انسانى به تمام معنى است. از انسان استبراى انسان، این انقلاب با خون پاک حسین گلگون شد و از همین رو در نهاد تمام مسلمین به عنوان نماد کرامت دین شناخته شد و انسان مسلمان توانست شاهد ورق خوردن صفحات جدیدى در روند عقیدهاش باشد، صفحاتى روشن و خالى از تزویر و بردگى و بندگى که کلمات آن با حروفى نورانى نگاشته شده تا ضمیر انسان را به راههاى درستى که باید در آنها حرکت کند رهنمون شود و او را به اوج سلامتى و امنیت که شایسته یک انسان استبرساند. از اینرو [انقلاب حسین] جاودانه است زیرا یک انقلاب اخلاقى است و قانون جدید اخلاق را پى ریزى کرده است، قانونى که روشنگر راه مبارزه امت اسلامى در تمام سطوح و زمینه هاست و به او مى آموزد که چگونه فدا کردن جان و تن در زمانها و مکانهاى پر خطر، آسان است و چگونه مردن، سعادت و زندگى با ظالمان دردآور و سخت است و اینکه مرگ با عزت بهتر از زندگى با ذلت است.
سلام مادرِ علی بزرگ تر!
سلام بر دامانِ پاکِ شما گه شبیه ترینِ مردم به پیامبرِ خدا را پرورید.
صدای شمشیرش می آید، صدای تاخت اسب و زمزمه شعری که می خواند."این مبارزه جوهره مردان را آشکار می کند .این مبارزه ادعا را از حقیقت جدا می کند “.
نفس ها حبس بود .جوان ها خویشاوند،سر لای زانوها پنهان کرده بودند تا فریادی در راه نشنوند .
جوان ها ،نیمه شب،دور از چشم بزرگتر ها به بیابان رفته، پیمان بسته بودند ،پیش از علی اکبر (ع)بروند. می دانستند که هر زخم تن علی،پدرش را …
پدر گفته بود :” اول علی ! فقط قبل از رفتن چند قدم پیش رویم راه برود".
حسین جان ،چه بگویم……
از آرزوی کودکانت که با دیدن کودکان شامی زیر لب می گفتند « بابای من قشنگ ترین بابای دنیاست »
امام صادق (علیه السّلام) در ثواب غمّ و اندوه برای ظلمی که به اهل بیت (علیهم السّلام) وارد شده فرمودند:
نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَةٌ وَ کِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِی سَبِیلِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السّلام) یَجِبُ أَنْ یُکْتَبَ هَذَا الْحَدِیثُ بِالذَّهَب(1)
ترجمه: نفس کشیدن کسی برای ظلمی که بر ما وارد شده مهموم(2) باشد تسبیح است، و مهموم بودن او برای ما عبادت است، و کتمان کردن سرّ ما جهاد در راه خداست، پس فرمود امام صادق (علیه السّلام) واجب می شود که این حدیث به طلا نوشته شود.
1. أمالی المفید، ص۳۳۸٫
2. مهموم از همّ به معنای غم و اندوه می باشد.
امام حسین علیه السلام:
چنين فرمود: «بني اميه به فرمان شيطان از اطاعت خدا سرپيچي نموده و فساد كردند. حدود خدا را اجرا نكرده و بيت المال را منحصر به خود ساختند. حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام كردند… شما به من نامهها نوشتيد و گفتيد كه با من بيعت كردهايد، حال اگر به بيعت خويش با من پايبند بمانيد كار عاقلانهاي كردهايد كه من فرزند دخت پيامبر (س) و اسوهاي براي شما هستم. اگر بيعتتان را بشكنيد، سوگند به جانم! كه از شما هم بعيد نيست، چرا كه با پدرم «علي» و برادرم «حسن» و پسرعمويم «مسلم» پيمان شكني كرديد. بدانيد اگر چنين كنيد سعادت خودتان را از دست دادهايد».
از سخنان حضرت یک منزل قبل از کربلا:
اي مردم! رسول خدا فرمود: «هر كس سلطان ستمگر، پيمان شكن، حلال كننده حرامها و مخالف با سنت رسول خدا را ببيند و در برابر او برنخيزد، جايگاهش با او در جهنم است.