خیـــــــلی شـــــــــــبیه
03 آذر 1391 توسط خادم الشهدا
سلام مادرِ علی بزرگ تر!
سلام بر دامانِ پاکِ شما گه شبیه ترینِ مردم به پیامبرِ خدا را پرورید.
صدای شمشیرش می آید، صدای تاخت اسب و زمزمه شعری که می خواند."این مبارزه جوهره مردان را آشکار می کند .این مبارزه ادعا را از حقیقت جدا می کند “.
نفس ها حبس بود .جوان ها خویشاوند،سر لای زانوها پنهان کرده بودند تا فریادی در راه نشنوند .
جوان ها ،نیمه شب،دور از چشم بزرگتر ها به بیابان رفته، پیمان بسته بودند ،پیش از علی اکبر (ع)بروند. می دانستند که هر زخم تن علی،پدرش را …
پدر گفته بود :” اول علی ! فقط قبل از رفتن چند قدم پیش رویم راه برود".