سالار تنها

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

لبخند های پشت خاکریز

02 مهر 1391 توسط خادم الشهدا

 

 
نارنجک ناشی!
همیشه بلاهایی سرش می آمد که هیچکس فکرش را هم نمی کرد. مثلاً یک بار پشت ایفا نشسته بودیم. وسط جمعیت یک دفعه گفت: اسلحه ام افتاد پایین. بچه ها کلی داد و بیداد کردند و صلوات فرستادند تا راننده متوجه شد و نگه داشت.
آن روز داشتیم آموزش نارنجک می دیدیم. بالای یک بلندی نشسته بودیم. 
- شماره ی یک نارنجک را بکشید. شماره ی دو دست را عقب بیاورید و با شماره ی سه پرتاب کنید پایین.
نارنجک را گرفت دستش. ضامن را کشید. بعد یک دفعه نارنجک را دیدیم که زیر پایمان افتاده. مربی فریاد زد بپرید پایین. ما رفتیم جای نارنجک و نارنجک سر جای قبلی ما ترکید!

 خمپاره.فروردین 88

 

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 2 نظر

موضوعات: یا حق لینک ثابت

نظر از: خادم الشهدا [عضو] 
  • سالار تنها

ممنون که به وبلاگ من سرزدید.


الحاقیات:
  • shahid3.png - ضمیمه یافت نشد!
1391/07/11 @ 15:26
نظر از: مخلصی [عضو] 
  • مدرسه علمیه فاطمیه دامغان
مخلصی

با سلام
ایام نور و شادی مبارک باد
نظرات سازنده شما موجب بهبود وبلاگ ها می شود.
منتظر دیدار شما در فضای مجازی هستیم
متشکرم

1391/07/03 @ 15:32


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

ذکر روزهای هفته

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ع

آیه قرآن

حدیث موضوعی

حدیث موضوعی

لینک ها

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • آخرین نظرات
  • تماس

پخش زنده اماکن متبرکه

پخش زنده حرم

بقیع

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس