تربت حسين(عليه السلام)
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايند:
«همانا سجود بر تربت حسين(عليه السلام) حجابهاى هفتگانه را پاره مى كند»
- كافى , مرحوم كلينى , ج 4 ص 588
بنابراین اگر کسی بر تربت امام حسین علیه السّلام از روی اخلاص و ایمان سجده کند،
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايند:
«همانا سجود بر تربت حسين(عليه السلام) حجابهاى هفتگانه را پاره مى كند»
- كافى , مرحوم كلينى , ج 4 ص 588
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
غُرُورُ الْأَمَلِ يُنْفِدُ الْمَهَلَ وَ يُدْنِي الْأَجَلَ .
فريب آرزوهاى دور و دراز را خوردن ، دوران زندگانى را تمام مى كند، و اجل را نزديك مى سازد.
تصنيف غرر الحكم و درر الكلم ؛ ص314
چو در دل آرزوئى پرورانى ****فريبى خورده اى در زندگانى
هنوز از آرزويت گل نچيدى ****كه كابوس اجل ناگه رسيدى
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
رُبَ عَالِمٍ قَتَلَهُ عِلْمُهُ.
چه بسا دانشمندى كه كردارش او را بكشتن دهد، چون بعملش عمل نكرده است .
عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ؛ ص266
چه بسيار عالمى كز علم خود زار **** بدست قاتل خود شد گرفتار
بتن بس جامه زعلم بى عمل دوخت *** در آتش چون درخت بى ثمر سوخت
در سورۀ مبارکه آل عمران،آیه ۶۱(۱). روز بیست و چهارم ذی الحجة الحرام بنابر اشهر روزیست که مباهله کرد رسول خدا)صلی الله علیه و آله و سلم(با نصارای نجران، و نازل شدن« آیه تطهیر»در شأن پیغمبر و اهل بیتش )(علیهم السلام(، و نازل شدن آیه «إنّما وَلِیَّکُمُ اللّهُ»در شأن حضرت امیرالمؤمنین)علیه السلام( که در حال رکوع انگشتر خود را به سائل دادند.
روزی مأمون به امام هشتم(علیه السلام)عرض کرد:به من خبر بده به بزرگترین فضیلتی که در قرآن برای امیرالمؤمنین)علیه السلام( ذکر شده چیست؟
حضرت فرمود: بزرگترین فضیلت جریان مباهله نصارای نجران است که خداوند متعال به پیغمبرش فرمود: کسی که گفتگو و محاجه می کند با تو دربارۀ قرآن بعد از آنکه خودت به حقّانیت قرآن پی برده ای پس بگو بیائید بچه هایمان را و بچه هاتان را و زنانمان را و زنانتان را و خودمان را و خودتان را جمع کنیم و تضرّع و نفرین کنیم به سوی خدا و لعنت را بر دروغگویان قرار بدهیم(۲).
در شأن نزول این آیه آمده است که نصارای نجران،گروهی را فرستادند خدمت پیغمبر)صلی الله علیه و آله و سلم( که با پیغمبر)صلی الله علیه و آله و سلم(گفتگو کنند؛
پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)طبق فرمان الهی آنها را دعوت به مباهله نمود، آنها تا فردای آنروز مهلت خواستند، وقتی برگشتند اُسقف و کشیش شان به آنها گفت فردا که می روید اگر دیدید پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)با زن و بچه اش آمده مباهله نکنید، ولی اگر دیدید با اصحابش آمده مباهله کنید،چیزی نیست.
فردا که آمدند دیدند پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)دست حضرت علی(علیه السلام)را گرفته و امام حسن(علیه السلام)و امام حسین(علیه السلام)جلو پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)و حضرت فاطمه زهراء (علیها السلام )پشت سر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)حرکت می کنند، و از آن طرف هم نصارای نجران با اُسقفشان می آیند،اُسقف پرسید اینها کیانند؟ گفتند این پسر عمو و داماد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)و محبوب ترین افراد است نزد پیغمبر)صلی الله علیه و آله و سلم(، و این دو فرزندان دختر پیغمبر)صلی الله علیه و آله و سلم( اند و آن زن هم دخترش حضرت فاطمه زهراء (علیها السلام)است که عزیزترین مردم است برای پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)و نزدیکترین آنها به قلب پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)است.
پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)جلو آمد و روی کُندۀ زانو نشست ، اسقف گفت بخدا قسم همچنانیکه انبیاء برای مباهله می نشستند،نشست.به او گفتند برو جلو برای مباهله.گفت:من صورتهائی را می بینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را از جا بکند دعایشان را مستجاب می کند، مبادا مباهله کنید که هلاک می شوید و در روی زمین نصرانی باقی نمی ماند تا روز قیامت؛ و گفت یااباالقاسم ما مباهله نمی کنیم و لیکن مصالحه می کنیم، پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)با آنها مصالحه کرد به دو هزار حوله، که هر حوله ای چهل درهم ارزش داشت و به اینکه اگر در یَمن نیاز به اسلحه شد سی عدد زره و نیزه و اسب ، عاریه بدهند و پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)ضامن آنها شد و قرارداد نوشتند.
پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود:قسم به خدائی که جانم در قبضه قدرت اوست اگر تن به مباهله می دادند همه آنها مسخ می شدند و همه بیابان آتش می گرفت و به یک سال نمی خورد که همه هلاک می شدند(۳).
(۱ سورۀ مبارکه آل عمران،آیه۶۱ /.
۲)بحارالأنوار، ج۳۵، ص۲۵۷.
۳)مجمع البیان.و فضائل الخمسه،ج۱،ص۲۴۵.
همانطور که می دانیم حضرت علی علیه السلام با وجود اینکه از حکومت کنار گذاشته شده بودند اما در این دوران شان امام بالاتر و روح ایشان بزرگتر از آن بود که جامعه و مسلمین را به حال خود رها کرده و در امور مملکت مداخله نکنند. ایشان در بسیاری از اوقات به کمک خلفا آمده و انتقادهایی نیز از ایشان می نمودند.
از خدمات چشمگیر امام (علیه السلام) در این دوران آن بود كه دستگاه قضایى نو بنیاد اسلام را رهبرى مى كرد. هر وقت این دستگاه با مشكلى روبرو مى شد فوراً مسئله را به آن حضرت ارجاع مى داد و راه حل آن را خواستار مى شد. گاهى نیزخود امام , بدون آنكه كسى به وى مراجعه كند, خلیفهء وقت را, كه متصدى مقام قضاوت نیز بود, راهنمایى مى كرد و به اشتباه او در صدور حكم واقف مى ساخت و با قضاوتهاى شگفت وقاطع خود موجى از تعجب در اذهان صحابهء پیامبر(صلی الله علیه و آله) پدید مى آورد.ایمان و وجدان پاك على (علیه السلام) اجازه نمى داد در برابر مشكلات اسلام و امور دشوار مسلمانان , مهر سكوت بر لب نهد و خود را از هر نوع مداخله كنار بكشد.
پایدارى اسلام و گسترش آن در جهان , آشنا ساختن امت به معارف و اصول و فروع دین و حفظ عظمت اسلام درنزد دانشمندان یهود و نصارا كه دسته دسته براى تحقیق درباره این آیین نوظهور به مدینه مى آمدند, براى امام (علیه السلام)هدف اساسى بود و تا آنجا كه راه به روى آن حضرت باز بود و دستگاه خلافت مزاحم وى نمى شد و احیاناً دست نیاز];به سوى او دراز مى كرد, از رهبرى و راهنمایى مضایقه نداشت و بلكه استقبال مى كرد.
امام على(علیه السلام) بنا به مصلحت آن روز دنیاى اسلام، سیاست سكوت و انزوا در پیش گرفته بودند لیكن هرگاه كه همین مصلحت اقتضا داشت سكوت شكسته شود از برآوردن فریاد دریغ نمى كردند. این فریاد امام(علیه السلام) گاه در قالب انتقادى كلى ـ بدون ذكر نامى از شخص و یا گروه خاصى ـ مطرح مى شد و گاه با صراحت تمام و با ذكر نام اشخاص بیان مى گردید.
براى نمونه:
الف) امام على(علیه السلام) هنگامى كه مالك اشتر را به فرماندارى مصر منصوب نمودند، در نامه اى خطاب به وى، آشفتگى دوران پیش از حكومت خود را چنین توصیف كردند: «فان هذا الدین قد كان اسیراً فى ایدى الاشرار، یعمل فیه بالهوى و تطلب به الدنیا»; (1) همانا این دین در دست بدكاران اسیر گشته بود، با نام دین به هواپرستى پرداخته و دنیاى خود را به دست مى آوردند.
ب)امام على(علیه السلام) در جواب پرسش شخصى از طایفه بنى اسد كه از وى پرسید: چگونه شما را كه از همه سزاوارتر بودید از مقام خلافت كنار زدند؟، فرمود: «اما الاستبداد علینا بهذا المقام و نحن الاعلون نسباً و الاشدّون برسول الله(صلى الله علیه وآله وسلم)نوطاً، فانها كانت اثرة شحّت عنها نفوس قوم و سخت عنها نفوس آخرین»; (2) آن ظلم و خودكامگى كه نسبت به خلافت بر ما تحمیل شد، در حالى كه ما را نسب برتر و پیوند خویشاوندى با رسول الله(صلى الله علیه وآله)استوارتر بود، جز خودخواهى و انحصارطلبى چیز دیگرى نبود كه گروهى بخیلانه بر كرسى خلافت نشستند و گروهى سخاوتمندانه از آن دست كشیدند.
پ( امام على(علیه السلام) در نامه اى به مردم مصر در خصوص علت بیعت با خلفا مى نویسد: «فامسكت یدى، حتى رأیت راجعة الناس قد رجعت عن الاسلام، یدعون الى محق دین محمد(صلى الله علیه وآله) فخشیت إن لم انصر الاسلام و اهله ان ارى فیه ثلماً او هدماً، تكون المصیبة به علىّ اعظم من فوت ولایتكم التى انما هى متاع ایام قلائل»; (3) از پذیرش خلافت امساك كردم تا آنگاه كه دیدم
گروهى از اسلام باز گشته، مى خواهند دین محمد(صلى الله علیه وآله) را نابود سازند. پس ترسیدم كه اگر اسلام و طرفدارانش را یارى نكنم، رخنه اى در آن ببینم یا شاهد نابودى آن باشم كه در این صورت مصیبت آن بر من سخت تر از رها كردن حكومت بر شماست كه كالاى چند روز دنیاست.
ج) در سال چهلم هجرى امام على(علیه السلام) دستور دادند تا براى روشن شدن وقایع تاریخى، مجموعه اى از آن مطالب افشاگرانه از زبان ایشان نوشته شود. در فرازهایى از آن نوشته ها، امام(علیه السلام) به غصب حق خود و پایین آوردن منزلت بلند ایشان توسط قریش اعتراض مى كنند و مى فرمایند: «اللهم انّى استعدیك على قریش و من اعانهم! فانهم قطعوا رحمى و صغّروا عظیم منزلتى و اجمعوا على منازعتى امراً هو لى»; (4) بار خدایا! از قریش و از تمامى كسانى كه یارى شان كردند به پیشگاه تو شكایت مى كنم زیرا قریش پیوند خویشاوندى مرا قطع كردند و مقام و منزلت بزرگ مرا كوچك شمردند و در غصب حق من با یكدیگر هم داستان شدند.
ز) یكى دیگر از انتقادهاى كلى امام این است كه آنها، منافقان را با آن كه مى شناختند، به حكومت و ولایت مى گمارشتند: «ثم بقوا بعده، فتقربوا الى ائمة الضلالة و الدعاة الى النار بالزور و البهتان، فولّوهم الاعمال و جعلوهم حكاماً على رقاب الناس، فأكلوا بهم الدنیا»; (5)آنان ـ منافقان ـ پس از پیامبر(صلى الله علیه وآله) باقى ماندند و به پیشوایان گمراهى و دعوت كنندگان به آتش با دروغ و تهمت نزدیك شده، پس به آنان ولایت و حكومت بخشیدند و بر گردن مردم سوار گردیدند و به وسیله آنان به دنیا رسیدند.
ط) امام على(علیه السلام) از فضاى اجتماعى و سیاسى دوران خلافت خود كه متأثر از دوران گذشته است چنین انتقاد مى كنند: «واعلموا ـ رحمكم الله ـ انكم فى زمان القائل فیه بالحق قلیل و اللّسان عن الصدق كلیل و اللازم للحق ذلیل. اهله معتكفون على العصیان، مصطلحون على الادهان»; (6) خدا شما را رحمت كند، بدانید كه شما در روزگارى هستید كه گوینده حق اندك، زبان از راستگویى عاجز و حق طلبان بى ارزشند و مردم گرفتار گناه و به سازشكارى هم داستان شده اند.
امام (ع ) خلافت آنان را به رسمیت نمى شناخت و خود را وصى منصوص پیامبر(صلی الله علیه و آله ) و شایسته ترین فرد براى اداره امور جامعه و رهبرى امت مى دانست , اما هرگاه پاى مصالح اسلام و مسلمانان به میان مى آمد از هر نوع خدمت بلكه فداكارى و جانبازى دریغ نمى داشت و با چهره گشاده به استقبال مشكلات مى شتافت .
پی نوشت ها:
.1نهج البلاغه، نامه 53، بخش 70 ـ 71.
.2همان، خطبه 162، بخش 1 ـ 2.
.3همان، نامه 62، بخش 3 ـ 5.
.4 همان، خطبه 172، بخش 4.
.5همان، خطبه 210، بخش 6 ـ 7.
.6 همان، خطبه 233، بخش 2.
هشتم آبان ماه روز نوجوان است. اين روز به ياد شهادت يك نوجوان سيزده ساله در اولين ماههاي جنگ تحميلي، روز نوجوان ناميده شده. بيست و پنج سال پيش، در هشت آبان پنجاه و نه، «حسين فهميده» سيزده ساله به شهادت رسيد. او يكي از 36 هزار دانش آموز شهيد ايراني است.
شهيد “فهميده” يكي از هزاران نونهال فهميده، و دانش آموز بسيجي كشور ماست كه با نثار خون پاك خويش بر طراوت و سرخي خون شهداي انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي افزود. وي دوران كودكي و نوجواني خود را به صورتي سپري كرد كه همواره آبستن حادثه اي بود. حوادثي كه در شكل گيري شخصيت او مؤثر واقع شد. او با سرمايه عظيمي از فهم و درك و درايت انقلابي و اسلامي خويش و به دنبال طوفان حوادث انقلاب، وارد جنگ تحميلي شد و با وجود كمي سن، خود را به خونين شهر قهرمان رساند و با اقدامي آگاهانه و شجاعانه، نام خود را در دفتر شهيدان هماره زنده تاريخ ثبت كرد.
ای عزيزان اسلام و سرمايه های ملت! مجاهده کنيد که خوديت را از قلب خود بزداييد و بايد بدانيد و بدانيم که هر چه هست اوست و جلوه جمال او. جسم و جان و روح و روان همه از اوست. بکوشيد تا حجاب خودي را برداريد و جمال جميل او, جل و علا را ببينيد, آنگاه است که هر مشکلی آسان و هر رنج و زحمتی گواراست و فدا شدن در راه او شيرين تر از عسل بلکه بالاتر از هر چيز به گمان آيد. مبادا غرور شجاعت و جوانی و پيروزی در دل شما راه يابد که با آمدن آن, همه چيز فرو ريزد و طاق و رواق آمال درهم شکند. امام خمينی (ره)
هشتم آبان ماه روز نوجوان است. اين روز به ياد شهادت يك نوجوان سيزده ساله در اولين ماههاي جنگ تحميلي، روز نوجوان ناميده شده. بيست و پنج سال پيش، در هشت آبان پنجاه و نه، «حسين فهميده» سيزده ساله به شهادت رسيد. او يكي از 36 هزار دانش آموز شهيد ايراني است.
شهيد “فهميده” يكي از هزاران نونهال فهميده، و دانش آموز بسيجي كشور ماست كه با نثار خون پاك خويش بر طراوت و سرخي خون شهداي انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي افزود. وي دوران كودكي و نوجواني خود را به صورتي سپري كرد كه همواره آبستن حادثه اي بود. حوادثي كه در شكل گيري شخصيت او مؤثر واقع شد. او با سرمايه عظيمي از فهم و درك و درايت انقلابي و اسلامي خويش و به دنبال طوفان حوادث انقلاب، وارد جنگ تحميلي شد و با وجود كمي سن، خود را به خونين شهر قهرمان رساند و با اقدامي آگاهانه و شجاعانه، نام خود را در دفتر شهيدان زنده تاريخ ثبت كرد.
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
إِنَّمَا الدُّنْيَا شَرَكٌ وَقَعَ فِيهِ مَنْ لَا يَعْرِفُهُ.
به راستى كه جهان دامى است كه هر كه آن را نشناسد، در آن در افتد.
عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ؛ ص177
بتحقيق اين جهان داميست مستور ****هرآنكس بى خبر گرديد و مغرور
بيافتد ناگهان در دام صياد ****كشد بيهوده ، از دل داد و فرياد!
قال اميرالمؤ منين عليه السلام :
إِنَّمَا الْجَاهِلُ مَنِ اسْتَعْبَدَتْهُ الْمَطَالِبُ.
به راستى شخص بى خرد كسى است كه خواسته هاى نفسانى او را بنده و برده خويش سازد.
عيون الحكم و المواعظ (لليثي) ؛ ص177
بتحقيق آنكه نادانست و جاهل ****بود افعال او بيقدر و باطل
بخواهشهاى نفسش بنده باشد ****بدلخواه خودش چون مرده باشد